اختلال شخصیت مرزی یعنی داشتن مجموعهای از صفتهای شخصیتیِ بادوام که در جنبههای مختلف زندگی دیده میشوند، در طول زمان ثبات دارند و باعث میشوند فرد در زندگی عاطفی، شغلی، روابط بینفردی و دیگر بخشهای زندگیاش به مشکل برخورد کند و اذیت شود.
این اذیتشدن شبیه آن نارضایتی نیست که هر انسانی روی کره زمین از ویژگیهای منفی خودش دارد. داشتن صفت منفی کاملا طبیعی است.
زود عصبانیشدن گاهی اوقات برایتان دردسرساز میشود، اما اگر اختلال شخصیت داشته باشید، در مقایسه با دیگر آدمهای دنیا این دردسرها آنقدر زیاد پیش میآیند که همهی زندگیتان را تحت تأثیر قرار میدهند.
اگر از اطرافیانِ مبتلایان به اختلال شخصیت پرسوجو کنید، برایتان میگویند که فلانی «از اولش هم همینطوری بود»، یعنی این صفتها از اوایل جوانی یا حتی نوجوانی در او وجود داشتهاند.
وقتی مشکلات زندگی سخت شوند، این صفتها ممکن است شدیدتر شوند، اما هیچوقت کلا غیب نمیشوند. مثلا کسی را تصور کنید که در کل زندگیاش جز خواهرش با هیچکس صمیمی نبوده است. چنین شخصی اگر به دورهای از بیکاری و بیپولی بخورد، ممکن است با همان خواهرش هم نتواند چندان احساس راحتی کند.
علائم اختلال شخصیت مرزی
-
ترس از ترک شدن:
طرد شدن از طرف فرد دیگر هر چقدر هم که دور باشد، برای مبتلایان به این اختلال آزار دهنده است. اما شرایط برای این افراد از این حد فراتر هم میرود. اگر دوستی فقط چند دقیقه دیر سر قرار بیاید یا قرار را لغو کند هم، ترس شخصیت مرزی عود میکند و وحشت، وجودش را فرامیگیرد .
این وحشت و نگرانیِ مداوم باعث میشود برخی شخصیتهای مرزی، همنشینی با چیزهایی را ترجیح بدهند که قرار نیست کسی را ترک کنند، مثلا حیوانات، گلها و اشیای بیجان.
-
روابط پرتنش:
سختترین بخش زندگی برای شخصیتهای مرزی، روابط بینفردی است. فرقی نمیکند این رابطه با مادر و پرستار و رفیق باشد یا رابطهای عاشقانه. شخصیتهای مرزی، خدایان نگاه صفروصدی به وقایعاند .
اگر با اختلال شخصیت مرزی سروکله بزنید، ذهنتان مثل ماشینی کار میکند که سرعتش یا میتواند ۱۰ باشد یا ۲۰۰! نمیشود با سرعتی حرکت کرد که هم زیادی کند نباشد و هم از محدودهی سرعت مجاز بیشتر نشود. همچنین نمیتوانید آدمها را طوری تصور کنید که بتوانند هم ویژگیهای خوب داشته باشند و هم ویژگیهای بد.
-
بی ثبات بودن تصویر فرد از خودش:
بروید توی خیابان جلوِ خانهتان و بهطور تصادفی از فردی بپرسید خودش را چطور توصیف میکند. شرط میبندم اول مینشیند به فهرستکردن چند تا از ویژگیهای شخصیتیاش. شاید بعضی ارزشها و قوانین اخلاقی را که برایش مهم هستند هم بیان کند. اگر کمی با او گرم بگیرید، احتمالا از هدفها و آرزوهایش هم برایتان تعریف خواهد کرد. مجموعهی این ویژگیها و ارزشها و هدفها، تصویری را نشان میدهد که دوست جدیدتان از خودش دارد.
اگر چند ماه بعد دوباره از او درمورد خودش سؤال کنید، قریب به یقین دوباره همان جوابهای دفعهی پیش را تحویلتان خواهد داد. اما اگر او اختلال شخصیت مرزی داشته باشد، احتمالش خیلی بیشتر است که داستانِ کاملا متفاوتی برایتان تعریف کند، ممکن است تصمیم گرفته باشد دنبال شغل کاملا متفاوتی برود یا اینکه ارزشهای اخلاقی قبلیاش را به کل بیخیال شده و قوانین جدیدی جایگزین آنها کرده باشد. حتی ممکن است نظرش درمورد جنسیتی که دارد هم عوض شود. مثل بخشهای دیگرِ زندگیاش، تصویر شخصیت مرزی از خودش هم بهطور نوسانی تغییر میکند.
-
رفتار های تکانشی و خطرناک:
بعضی افرادِ مرزی، افرادی تکانشی هستند؛ این یعنی خیلی ناگهانی به ذهنشان خطور میکند که فلان کار را انجام بدهند و بلافاصله بدون فکرکردن، همانجا عملیاش میکنند. مثلا ممکن است در حین رانندگی وسط شهر، پا را بگذارند روی گاز و با سرعتِ جادهی بینشهری شروع کنند به ویراژدادن وسط خیابان کوچک شهر.
بیشترِ کسانی که اختلال شخصیت مرزی دارند، حوصلهشان خیلی زود سرمیرود. همین باعث میشود کارهای تکانشیشان از نوع خطرناک باشد تا ایجاد هیجان کند. البته همهی مرزیها هم دنبال کارهای پرخطر نمیروند، بلکه برخی مرزیها ممکن است خریدهای یکهویی بکنند یا اینکه بعضی وقتهای خاص، یک دفعه و بدون اینکه گرسنه باشند، شروع کنند به پرخوری.
-
خودزنی و خود کشی:
شخصیتهای مرزی ممکن است بارها و بارها برای خودکشی اقدام کنند؛ همانطورکه گفتیم، تنهاماندن و ترکشدن برایشان بسیار دردناک است، بنابراین اگر فکر کنند یکی از نزدیکانشان به هر دلیلی میخواهد از آنها دور شود، ممکن است از تهدید به خودکشی بهعنوان حربه استفاده میکنند تا جلوِ رفتنشان را بگیرند.
شخصیتهای مرزی خیلی وقتها لباس آستین بلند میپوشند؛ چرا که روی ساعد و بازویشان جراحتهای زیادی دارند که خودشان با تیغ یا با سوزاندن ایجاد کردهاند. این کار که به آن خودزنی میگوییم. برای بیشترِ مرزیها، خودزنی راهی است برای تسکین رنج تحملناپذیر روحی.
-
هیجان های بی ثبات:
شخصیتهای مرزی به هیجانات مختلف عادت نمیکنند. وقتی اختلال شخصیت مرزی داشته باشید، هربار که غمگین شوید، احساس میکنید انگار دفعهی اولتان است؛ برای همین هم هربار شوکه میشوید، انگار چیزی مثل پتک توی سرتان میخورد و وسط دریایی مواج و طوفانی، تنها رها میشوید. خیلی وقتها این تجربههای هیجانی صرفا شامل حس خاصی هم نیستند؛ آنها غمگین، عصبانی یا نگران نیستند، بلکه ملغمهای از همهی اینها با هماند.
افراد مرزی ممکن است برای چند ساعت تا چندین روز پیاپی، بهطور مداوم افسرده، عصبانی یا مضطرب باقی بمانند. این دورههای هیجانی از چند روز بیشتر نمیشوند، اما بعدشان لزوما خوشحالی و حال خوب هم نمیآید. بلکه بهاحتمالزیاد، اتفاق دیگری میافتد، موج هیجانات جدیدتری به ساحل میکوبد و دورهی طوفانی جدیدی آغاز میشود.
-
عصبانیت غیر عادی:
ملغمهی مشکلاتی که شخصیتهای مرزی دارند، باعث میشود برخی اوقات در کنترل خشمشان دچار مشکل شوند. وقتی مسئلهی عصبانیکنندهای پیش میآید، افراد مرزی ممکن است نسبتبه بقیهی افراد، خیلی بیشتر به موضوع واکنش نشان بدهند یا اینکه خیلی سریعتر خشمشان فوران کند.
مثل بقیهی انسانها، افراد مرزی هم ممکن است در زمان عصبانیتشان حسابی نیش و کنایه بزنند، داد و فریاد کنند یا حتی بهطور فیزیکی درگیر شوند. البته بیشتر وقتها بعد از فوران خشم، از خودشان شرمنده میشوند، عذاب وجدان میگیرند و بهخاطر اعتمادبهنفس پایین، با خود فکر میکنند چقدر آدم بدی هستند.
درمان
برای شخصیتهای مرزی، دو راه اصلی برای درمان وجود دارد: یکی رواندرمانی و دیگری خوردن دارو. اما راهحل ایده آل تر هم هست: هردو راه را برداریم و قاتی کنیم؛ هم روان درمانی کنیم و هم در حینش دارو بخوریم.
درمان اختلال شخصیت مرزی نیاز به مهارت کافی دارد، بنابراین بهتر است حتما به روانشناسی مراجعه کنید که مطمئنید کارش را بلد است. روان درمانی درست، میتواند به شخصیتهای مرزی کمک کند از باورها و هیجانات خودشان آگاهی بیشتری پیدا کنند و در نتیجه کنترلشان بر آنها بیشتر شود. تحقیقات نشان دادهاند با اینکه اختلال شخصیت بهکلی از بین نمیرود، بعد از رواندرمانی مناسب، از میزان اقدام شخصیت مرزی به خودکشی و خودزنی کاسته میشود. او یاد میگیرد بر هیجانات خودش کنترل داشته باشد و برای مقابله با مشکلاتش از راه حلهای مناسبتری استفاده کند.